جامعه در دوران انتظار باید قالب و شکل دوران حضور را پیدا کند
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۶۲۰۱۳۷
ایسنا/گیلان پژوهشگر تاریخ اسلام با تاکید بر اینکه جامعه در دوران انتظار باید قالب و شکل دوران حضور را پیدا کند، گفت: رابطه خانوادگی و کاری و علمی و عاطفی و... ما باید از جنس امام زمانی باشد و نظام فردی و اجتماعی ما منطبق با استانداردهای دولت کریمه باشد.
حشمت الله قنبری در مراسم جشن نیمه شعبان که در مصلی امام خمینی(ره) شهر رشت برگزار شد، موضوع مهدویت و موعود آخرالزمان را ودیعه مشترک همه ادیان توحیدی دانست و اظهار کرد: میل به موعود در همه فطرت های پاک نهادینه شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با بیان اینکه همواره میل به یک آرمان و یک جایگاه و یک موقعیت فاخر برای اولاد آدم وجود داشته است، افزود: از روزی که حضرت آدم(ع) به زمین هبوط کرد، انتظار، امید، صبر و گرایش به یک نجات بخش نیز شکل گرفت و به یکی از مهمترین اسباب تداوم حیات بشر برای سیر به طرف زندگی سعادتمند تبدیل شد.
این پژوهشگر تاریخ اسلام، با اشاره به خلافت و جانشینی حضرت آدم(ع)، تصریح کرد: با این هبوط دور شدن از صدای فیض ادامه پیدا کرد و براساس روایات، آدم تا ۳۰۰ سال گریه می کرد، زیرا خسارت فاصله گرفتن از جوار رحمت حق تعالی را متحمل شد.
قنبری، «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» را سند راهبری حرکت به طرف دولت کمال دانست و عنوان کرد: خداوند این چهار اصل را در کتاب وحی بر خاتم پیامبران ابلاغ فرموده است.
وی با بیان اینکه خداوند اداره زمین و حاکمیت بر قلمرو وجودی آدم را در اختیار عامل صالح قرار داده است، گفت: این رسیدن به صلاحیت های متعالی به یک مطالبه عمومی در بین پیروان مکاتب الهی و حتی پیروان مکاتب بشرساخته تبدیل شده و همه به دنبال آن موعود هستند.
این استاد دانشگاه، با اشاره به توجه ویژه ادیان توحیدی به ویژه پیروان حضرت موسی(ع)، حضرت عیسی(ع) و پیامبر(ص) به مسئله مهدویت، خاطرنشان کرد: همین ایمان و باور به موعود مشعل امید رسیدن به سعادت را در جان پیروان ادیان توحیدی فروزان نگه داشته است؛ البته شاهد اختلافاتی در مصادیق آن هستیم.
وی پیروان حضرت موسی را به دنبال آن مسیحی دانست که بیاید و زمین را پر از عدل و داد کند و متذکر شد: مسیحیان نیز به دنبال موعود هستند، اما خداوند جزییات این موعود آخرالزمان را به حقیقت تابناک اسلام منتقل کرده و هیچ کدام از مذاهب اسلامی در موضوع موعود آخرالزمان اختلاف ندارند.
قنبری، با بیان اینکه مسلما منجی و موعود آخرالزمان شخصیتی بزرگوار از اولاد حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(ص) و هم نام رسول خاتم است، ادامه داد: خداوند با فرج او اراده تابناک خودش درباره حقیقت آدم را محقق خواهد کرد.
این پژوهشگر تاریخ اسلام، تکلیف جامعه در عصر انتظار را روشن و مشخص دانست و اضافه کرد: منتظر در عصر انتظار منطبق با ظرفیت خودش کارهایی را انجام می دهد، زیرا دوران امام را درک نکرده، اما آنچه که باعث نگرانی می شود این است که در مقاطعی از تاریخ ثابت شده مردان عصر انتظار الزاما مردان عصر حضور نیستند.
وی با بیان اینکه در عصر انتظار برای ظهور و فرج امام عصر دعا می کنیم و از خدا می خواهیم ما را در سایه دولت کریمه قرار دهد، اظهار کرد: این درخواست درست است، اما قبل از اینکه در سایه دولت کریمه قرار بگیریم باید به جایگاه خود هم در عصر انتظار و هم در عصر حضور پی ببریم؛ در غیر این صورت تبدیل به مردمانی طماع می شویم که موعود آخرالزمان و امام حق را فقط برای برطرف کردن دردها و رنج ها و مشکلات خودمان می خواهیم و لذا اظهار می کنیم «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج».
این استاد دانشگاه، امام زمان را امام حاضر دانست؛ نه امام غایب و تصریح کرد: اگر امام حاضر نباشد، درک حضور او میسر نیست، اما اگر امام را نمی بینیم به خاطر عدم حضور نیست، بلکه محرم حریم قدسی ایشان نیستیم و وقتی محرم نباشیم، نمی توانیم ایشان را ببینیم و بشناسیم.
وی با بیان اینکه منتظِر باید مسیر راه منتظَر را درک و سیر کند، افزود: تجربیات تلخی در زندگی اهل بیت(ع) در عصر حضور وجود دارد. مردم در عصر سیدالشهدا(ع) به معنای واقعی کلمه منتظر بودند و بیست سال برای فرج امام زمانشان دعا کردند و نامه نوشتند و عِده جمع کردند و عُده فراهم آوردند، اما وقتی حجت خدا دعوت آنان را اجابت کرد، همین مردان منتظر به یاری «عبیدالله» شتافتند! و نه تنها اباعبدالله(ع) را یاری نکردند، بلکه برای قتل او مسابقه گذاشتند.
قنبری، با تاکید بر اینکه جامعه در دوران انتظار باید قالب و شکل دوران حضور را پیدا کند، گفت: رابطه خانوادگی و کاری و علمی و عاطفی و... ما باید از جنس امام زمانی باشد و نظام فردی و اجتماعی ما منطبق با استانداردهای دولت کریمه باشد.
این پژوهشگر تاریخ اسلام، حیرت جامعه در زمان حضور موعود آخرالزمان را نتیجه فاصله گرفتن از دولت علوی دانست و تاکید کرد: نمی شود با فاصله گرفتن از حقایق قرآنی و مکتب نبوی و معارف علوی ادعای انتظار داست لذا قبل از اینکه به دنبال امام زمان باشیم، باید دنبال خودمان باشیم و ببینیم که کجای زندگی ما مطابق با مطالبات و خواسته های حجت خداست.
وی انتظار فرج را عبادت دانست و با بیان اینکه هر عبادتی عابد را به طرف ذات اقدس الهی هدایت می کند، گفت: امام زمان حاضر و ناظر است و بیشتر از ما نسبت به نفس ما علم و آگاهی دارد. در واقع اگر امام زمان در متن و بطن زندگی ما نباشد اساسا حیات معنا پیدا نمی کند و همه نعمت های الهی به یمن وجود ایشان بر ما نازل می شود، اما ضعف زندگی ما موجب شده نام امام را می بریم و خلاف خواسته او عمل می کنیم.
قنبری، با بیان اینکه رسول الله(ص) نسخه فرج و مختصات دولت موعود آخرالزمان را تبیین فرموده است، خاطرنشان کرد: در دولت امام زمان رشوه خواری و کار مردم را بر زمین گذاشتن و تبعیض و فساد و اختلاس و دروغ و فریبکاری و سپردن کارها به دست افراد نالایق و... جا ندارد و لذا منتظِر باید همرنگ منتظَر شود.
وی آموزه های اسلامی را نقشه راه در دوران انتظار دانست و خاطرنشان کرد: اگر معنای عمیق و دقیق عصر انتظار را درک نکنیم، امکان دارد از قاتلان عصر حضور باشیم، زیرا روزگار فتنه است.
این استاد دانشگاه، با بیان اینکه در حکومت مبتنی بر کتاب خدا و سنت رسول تفاوتی بین امام معصوم و امام غیر معصوم وجود ندارد، عنوان کرد: زندگی در عصر غیبت امام معصوم آمیخته با فتنه است و افراد درک خودشان از دین را تمام دین معرفی می کنند و نگاه از بالا به پایین به دیگران دارند لذا بروز و ظهور اعمال زشت در زندگی فردی و اجتماعی ما برای فرار از سایه دولت حقه است و باید خودمان را اصلاح کنیم تا شایسته عصر حضور شویم.
قنبری، مسلم ابن عقیل را نائب امام زمان دانست و یادآور شد: مسلم یک استراتژیست، یک اسلام شناس و یک فرمانده شجاع بود و لذا کسی او را فریب نداد، اما مردم مهیای عصر حضور امام زمانشان نبودند.
وی زندگی در عصر انتظار را آمیخته با سختی دانست و اظهار کرد: اگر آثار تربیت عصر حضور را در زندگی خود نبینیم، موعود همچنان در بین امت غریبه خواهد بود، اما او خواهد آمد و تحقق وعده خداوند حتمی است که وراثت و مالکیت زمین در اختیار خلیفه خدا قرار می گیرد لذا باید زندگی با خلفای الهی را به یک تربیت درست در زندگی تبدیل کنیم که با شناخت و عمل به قرآن و سنت میسر می شود. در واقع هیچ نسخه ای به جامعیت کتاب خدا و سنت پیامبر و مکتب اهل بیت برای رسیدن به سعادت و مرد عصر حضور شدن وجود ندارد و هر چیزی غیر از این انحراف و کج راهه است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی اجتماعی مهدويت حشمت الله قنبری پژوهشگر تاریخ اسلام موعود آخرالزمان دوران انتظار عصر انتظار دولت کریمه امام زمان عصر حضور منتظ ر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۶۲۰۱۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنجال شعرخوانی علم الهدی درباره منیژه از شاهنامه | لااقل بیت هایی بهتر پیدا میکردید
روزنامه اصلاح طلب هم میهن در گزارشی با عنوان «نگر تا نباشی به جز دادگر» نوشت:
چند سال پیش که شهرداری مشهد ذوقی به خرج داده بود و تصویرهایی از شاهنامه در و دیوار شهر را آراسته بودند، دستور به زدودن این تصویرها داده شد، گویی که بین این تصویرها و آنچه مشهد به آن شهره است، تقابلی وجود دارد. چندین دهه به دلیل همین تصور، توسعه و رسیدگی به آرامگاه فردوسی که یکی از بزرگترین شاعران و حکیمان ایران است، متوقف بود تا اینکه از مقامات بالاتر حکم به آبادانی آرامگاه فردوسی داده شد.
مقامات استانی و از جمله امام جمعه شال و کلاه کردند و به آرامگاه فردوسی رفتند. اگر اسم این مقامات و فردوسی را کنار هم در موتورهای جستوجوگر بنویسید و نتایج را هر چه بالا و پایین کنید، همان چند عکس را خواهید دید. با چنین پیشینهای است که سخنان آیتالله علمالهدی و استنادش به شاهنامه برای دفاع از اجبار در پوشش با واکنشهای بسیاری روبهرو شده است.
علمالهدی گفته است: مسئله حجاب نیز یکی از همین هویتهای دینی و ملی است. اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید. او همچنین بهعنوان نمونه بیتی از شاهنامه خوانده است که منیژه خطاب به بیژه گفته است: منیژه منم دخت افراسیاب/برهنه ندیده تنم آفتاب
این سخن که زنان ایرانی براساس آنچه به ما رسیده، پوششی برای موی سر داشتهاند یا چیزی شبیه چادر حتی، نادرست نیست. حتی این سخن که در شاهنامهی فردوسی پاکدامنی و شرم از ویژگیهای مثبت زنان و البته مردان شمرده میشود، هم بیراه نیست، هرچند تعریف پاکدامنی در نگاه حکیم توس و امام جمعه مشهد متفاوت است، اما بیتی که آقای علمالهدی به آن ارجاع داده، ربطی به زنان ایران ندارد. افراسیاب شاه توران است و منیژه دختری تورانی است نه ایرانی. این به خودی خود ایرادی در استدلال امام جمعه به حساب نمیآید و میتواند بگوید که حکیم خصلت نیکو را حتی در دشمن ستوده است. ماجرا از اینجا جالب میشود که بدانیم این بیت را منیژه کی خوانده است و اصلاً ارتباطی به پوشش سر دارد یا نه؟
منیژه دلبستهی بیژن شاهزادهی ایرانی میشود و -به زبان امروزی- او را چیزخور کرده بیهوش به شبستان خود میآورد و همهی این اتفاقات بدون اجازهی والدین و بدون پیمان زناشویی -که از قضا در ایران باستان هم مرسوم بوده- رخ میدهد. بیژن در قصر او به هوش میآید و باقی قضایا و منیژه در چنین لحظات احساسی دربارهی اهمیت چیزی که به بیژن عرضه میکند این بیت را به زبان میآورد که تا به حال چنین بوده، اما بعدش را میتوان در شاهنامه خواند.
البته اگر مشاوران امام جمعه با شاهنامه به از این بودند که هستند، بیتهایی میتوانستند پیدا کنند که به کارشان بیاید، مثلاً آنجا که شیرین میگوید:
به سه چیز باشد زنان را بهی/ که باشند زیبای گاه مهی/ یکی آنک با شرم و با خواسته است/ که جفتش بدو خانه آراسته است/ دگر آن که فرخ پسر زاید او/ ز شوی خجسته بیافزاید او/ سه دیگر که بالا و رویش بود/ به پوشیدگی نیز مویش بود
این ابیات به روشنی از پوشیدگی موها میگوید، درحالیکه در بیت استنادی امامجمعهی مشهد، تفاوت برهنگی و نداشتن پوشش سرنادیده گرفته است. این مغالطه در سخنان بسیاری دیگر از مقامات هم دیده میشود. نداشتن پوشش سر با برهنگی هممعنا نیست. با این حال همچنان که در بیت انتخابی امام جمعه مشهد و این ابیات میبینیم هیچکدام توصیهی فردوسی نیست و سخنان شخصیتهای شاهنامه است. شاهنامه مثل هر متن کهن ادبی در کنار ارزشهای ادبی و زیباشناختی و روایی خود، مجموعهای از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی زمانهی خود را منتقل میکند که به دنیایی دیگر تعلق دارند، چنانکه در همین بیتهای بالا پسرزا بودن جزو ارزشهایی شمرده شده است.
در شاهنامه زنان برجستهای نقشآفرینی کردهاند که الگوی زن مطلوب امام جمعه مشهد نمیتوانند باشند. برخی از زنان برجستهی شاهنامه مثل منیژه در طلب معشوق در انتظار خواستاری و خواستگاری او نماندهاند و از جملهی آنان تهمینه است مادر سهراب که در شاهنامه زنی ستوده است و تنها یک شب همخواب رستم بوده است. رودابه مادر رستم نیز در راه دادن زال به قصرش از موی خویش کمندی بافته و انداخته و بعد هم که ماجرا در شاهنامه روشن است.
در این میان داستان گردآفرید اگرچه متفاوت است، اما در کنشگری از روابط خصوصی پیشتر رفته و اگر روی و موی پوشیده به این خاطر است که شناخته نشود و آنجا که روی و موی گشاده به قصد فریب دشمن است:
رها شد ز بند زره موی اوی/ در افشان چو خورشید شد روی اوی/ بدانست سهراب کو دختر است/ سر و موی او از در و افسر است
درست است که فکر میکنم شاهنامه ارزشهای جهانی دیگر را منتقل میکند و چنین استناداتی به آن راه به جایی نمیبرد، اما به نظرم از قضا در شاهنامه برای صاحبان مقام و قدرت توصیههایی شایستهتر میتوان یافت، مضمونهایی که بارها تکرار شده است. یکی از این مضمونها دادگری است. دادگر در شاهنامه همصفت خداوند است که جای نام نشسته است و هم وظیفهی صاحب قدرت. فردوسی میگوید، پادشاهی که دادگر باشد، نیازی به فریادرس ندارد: کجا پادشا دادگر بود و بس/ نیازش نیاید به فریادرس